نام نوحه: یاوری در این زمانه نیست ...
جواب نوحه :
عطش گرفته جان ما را
به آسمان بخوان دعا را
به نیزه بین سر جدا را
وداع روز آخرین بود
دلی که زار و آتشین بود
به خیمه خوانَد این نوا را
العطش العطش
ای عمو بیا ببین حال زار کودکان
قحطی مروت است در میان دشمنان
الامان الامان
ای عمو مرو بمان ، کوفیان بی وفا
منتظر به راه تو ، تا کُند به تو جفا
خداوندا خداوندا
این همه بلا برای چیست؟
ظلمت و جفا به پای کیست؟
یاوری در این زمانه نیست
***
متن نوحه :
آه از فرات اشک ، از ماجرای من
ماه شب تاریک من ، از خیمه برون میرفتی
فریاد عطش می آمد ، با دیده ی خون می رفتی
عطش اگر صبوری ماست
عطش دلیل دوری ماست
عطش گواه این فراق است
ای ماه دل افروزم ، خوش جلوه به شب کردی
فرمان برادر را خواندی و ادب کردی
تکیه گاه کشتی نجات
تشنه می رود لب فرات
باوفا ، با ادب ، تشنه ی لب تو آب
کرده روی تو حساب ، کودکان و هم رباب
با وفا برادرم ، با وفا برادرم
علمدارم ، سپهدارم ، لحظه ای دگر نرو بایست
آسمان بدون تو شبی است
یاوری در این زمانه نیست
***
رحمی کن بر حرم ، بر چشمان تَرم
رفتم به کنار آب ، دستی به فرات آوردم
یاد عطشت افتادم ، باید به حرم برگردم
عطش غم مرا ندیده
عطش به خیمه ها رسیده
عطش گواه این فراق است
خشکیده لبم اما آبی ننوشیدم
در راه وفاداری جان دادم و کوشیدم
رشته ی امید من گسست
تیر غم به مشک من نشست
یا أخا ، یا حسین ،
نقش بر زمین شده دست یاورت بیا
دیده ام به علقمه روی مادرت بیا
حسین جانم حسین جانم
از وفا چرا نشانه نیست؟
در زمین دگر جوانه نیست؟
یاوری در این زمانه نیست
***
ذکر «أدرک أخا» می آید از کجا؟
دیدم به زمین افتادی ، تیری چو به چشمانت خورد
آن قامت سَروِ آزاد ، از آفت دشمن پژمرد
عطش به قیمت برادر
عطش زِ من گرفته یاور
عطش گواه این فراق است
ای باد صبا برخیز این قصه به هرجا بر
آواز گَلوی نِی ، از غربت مولا بر
شمع جان من به ناله سوخت
کربلا ز داغ لاله سوخت
آه من ، ماه من ، پشتم از غمت شکست
ای پناه لشگرم ، از کنار نعش تو ، من چگونه بگذرم؟
برادر جان ، اباالفضلم
مونس غم شبانه نیست
غصه ی مرا کرانه نیست
یاوری در این زمانه نیست
تاکنون دیدگاهی ارسال نشده. یک دیدگاه ارسال کنید تا اولین نفر باشید که در اینجا نظر می دهید!