هیئت عزاداران حسینی نعیم آباد ( آبشاهی ) یزد ؛ سرِ نِی رفتی و ... ؛ محرم 1401
نام نوحه: دیگر گله ای نیست ...
جواب
سر نی رفتی سایه بهسر قافله داری
به برم هستی و اما. چه قدر فاصله داری
من و شوق همسفری ها من و این دریای سعادت
تو بخوان قرآن که نماید سفر مارا سلامت
می دانی. میدانم
می بری از جانم درد ملامت را
با تو اگر آیم راه اسارت را
بند اول
برخیز و نظر کن
شیدایی ما را
غم را ببر از دل
از شوق تماشا
حالا که خدایم
زد قرعه به نامم
دیگر گله ای نیست
از رنج و بلایم
حسین. حسین
حکم آنچه خدا فرموده
او خالق این تن بوده
مائیم و اطاعت
حسین. حسین
این کرببلا زیبا بود
رؤیابه دل رؤیا بود
ایثار و شهادت
وقتی سرتو پرخون شد
دیدم که زمین گلگون شد
جانم به فدایت
ـــــــــــــــــــــــــ
بند دوم
هنگام عطش بود
دریا به کنارت
اینگونه فلک شد
سر گشته ز کارت
وقتی که فتادی
بر بستر میدان
در چشم تو دیدم
آرامش طوفان
حسین حسین
سر میرود و تن مانده
نامت به لب من مانده
ای اوج صدایم
حسین. حسین
بر نیزه سرت پیدا شد
دل همسفر نی ها شد
ای روح رهایم
حالاچه غم از تنهایی
وقتی که توهم اینجایی
ای خون خدایم
ـــــــــــــــ
بند سوم
حرف دل من را
اینگونه شنیدی
اما جگرم سوخت
از آنچه تو دیدی
جانم به فدای
آن قد خمیده
آن پیکر خونین
این راس بریده
حسین. حسین
تو محو غم عاشورا
رنج و ستم عاشورا
من در غم یاور
حسین. حسین
تو داغ جوان میدیدی
چشم نگران میدیدی
من داغ برادر
شش ماهه اگر جان داده
سقای حرم افتاده
دیدم تن بی سر
تاکنون دیدگاهی ارسال نشده. یک دیدگاه ارسال کنید تا اولین نفر باشید که در اینجا نظر می دهید!