هیئت فدائیان اباالفضل (ع) باغ گندم یزد ؛ این حسین با عهد و وفایش ... ؛ محرم 1402
نام نوحه: جان و جانان ...
متن جواب نوحه اصلی:
این حسین با / عهد و وفایش / خون و قیام است / در ماجرایش
یک نظر کن / در کربلایش / روحِ رهایی است / در جای جایش
« جان ها فدایش »
حسین / چو زِ جان ،گُذَرَد / به خدا ، نِگَرَد / هر آن
حسین / رَهِ حق ، سِپَرَد / که به سَر ، بِبَرَد / پیمان
بَر دوست ، بُرده نَظَر / سَر را ، کَرده سِپَر
نازَم آن جان را ـ جان و جانان را ـ کامِ عطشان را
⚫️⚫️⚫️
بند اول:
آمده در کربلا / حج به پا دارد حسین
زمزمش باشد فرات / بس صفا دارد حسین
حاصل هفتاد و دو قربانی اش
حج ابراهیمی و عرفانی اش
بسته تا اِحرامِ خون
سعی او با گامِ خون
راهش/ رَهِ حق ، رَهِ دین
بر کف جان و تن او
دشمن/ همه سو ، به کمین
از بهرِ کُشتنِ او
میقات مکتبِ او / هیهات بر لبِ او
اینسان احیا کرد
حکم قرآن را
رکنِ ایمان را
⚫️⚫️⚫️
بند دوم:
بَسته شد چون راه او / خیمه زد در کربلا
بیاَمان کرده سِپَر / جان و سَر در کربلا
کوفیان بین دَم زِ بیعت می زنند
پشت پا بر متن دعوت می زنند
عهدشان بِشکسته شد
آب بر او بَسته شد
طفلان/ به حرم ، به فغان
بی آبی موجِ عطش
خِیمه/ همه خُوف و خطر
بی تابی اوج عطش
اصغر جامه دَران / مادر دل نگران
سقا ناگَه دید
حال آنان را
اشک طفلان را
⚫️⚫️⚫️
بند سوم:
ساقیِ عطشان دَمی / داشت با خود گفتگو
شد در آن غوغای دل / با برادر روبهرو
شد خجل از آن امامِ تشنه لب
اِذن میدان کرد از مولا طلب
اَمر شد ای شَهسَوار
از فرات آبی بیار
گوشَش/ به نوایِحَزین
پِیوسته با نَمِ اَشک
چَشمَش/ به خیامِ حرم
خشکیده دامن مشک
تا دَر علقمه شد / بَرپا همهمه شد
رانْد اَز هر جانب
قومِ عُدوان را
بِنگر جُولان را
⚫️⚫️⚫️
بند چهارم:
مَشک را لبریز کرد / یادِ طفلان نیز کرد
آب را بر کف نهاد / خود از آن پرهیز کرد
شد روان تا خیمه با مشک پرآب
دشمنان کردند از هر سو شتاب
دست و پرچم روی خاک
مَشک و چَشمش چاکچاک
نومید/ شد از آن ، که بَرَد
دیگر آبی به خیام
فرقَش/ چُو علی ، شده باز
مصداق خون و پیام
اُفتاد از سَرِ زین / پیکر نقشِ زمین
اَدرک اَخا گفت
آتش زَد جان را
قلبِ سلطان را
⚫️⚫️⚫️
بند پنجم:
یاورانش یک به یک / عازم میدان شدند
در ره احیای دین / جملگی قربان شدند
جلوهگر خورشید در آخر شعاع
سَر زَد از خیمه که بِنماید وداع
لالههای داغدار
گِرد او پروانهوار
زینب/ که دَمی نَشود
سیر از دیدار حسین
با اشک / فِکنَد نَظری
سوی رُخسار حسین
گویَد تُند مَران / بِنگر حالِ زنان
کِی طاقت آرَند
اوجِ بُحران را
شامِ ویران را
⚫️⚫️⚫️
بند ششم:
نوبت دیگر حسین / سوی خیمه رو نهاد
دید در قلب خیام / از عطش آتش فتاد
اهل بیتش بار دیگر آمدند
دور خورشید ولایت صف زدند
کَرد بر اصغر نَظر
دید جانش در خطر
بِگْرفت / گُلِ خود سرِ دست
تا دشمن دَرنِگرد
طفلی / که زِ فَرطِ عطش
چون ماهی جان سِپُرَد
اَفکَنْد حرمله تیر / حلقِ طفلِ صغیر
حُجّت شد اِتمام
خصمِ نادان را
بِنگر بُرهان را
⚫️⚫️⚫️
بند هفتم:
خود به میدان شد روان / پُر خُروش و پُر توان
ضربه هایش چون علی / حمله هایش بی امان
اشقیا را بس نصیحت کرد لیک
پاسخش دادند «بُغضاً لِأبیک»
شد خطاب آخرش
بانگِ هَل مِن ناصرَش
سنگی / رَسدَش به جَبین
موجِ خون گشته روان
تیری / سوی قلبِ حسین
بُرد از تَن تاب و توان
افتاد زینتِ زین / ناگَه روی زمین
بَر کف گیرد شمر
تیغ برّان را
حلقِ عطشان را
⚫️⚫️⚫️
تاکنون دیدگاهی ارسال نشده. یک دیدگاه ارسال کنید تا اولین نفر باشید که در اینجا نظر می دهید!