هیئت عزاداران حسینی آزادشهر یزد ؛ عطر تو در بادها دل نگران می رود ... ؛ محرم 1402
نام نوحه: عطر تو در بادها ...
عطر تو در بادها دلنگران می رود
جان فرات از پِیات جامه دران می رود
از غم پروانه ها جان و دلت آب شد
اشک تو از دل چکید علقمه سیراب شد
از لب سوزان تو حتی جگر آب سوخت
ماه به دریا زد و ماه جهان تاب سوخت
تو و جام بلا ...... غم آیینه ها ........ آه از این ماجرا
قسم به خون قسم به آب
به آخرین غم رباب
بازآ ای ماه من
داغ جانگاه من
بازآ ؛ بازآ
عطشان ترین دریا تویی
تنهاترین تنها تویی
ای ماه دست افشان من
اندوه ناپیدا تویی
صحرا به صحرا می بری
این جان تنها مانده را
منزل به منزل می برم
این داغ برجامانده را
همه گلها دیده به راه
که بیاید حضرت ماه
عطش ما را بشکن
تویی و یک جرعه نگاه
برخیز ای اشک شبانه در شب تارم غوغا کن
برگرد ای صبح سخاوت درس ادب را معنا کن
کجا برم غم تو را
در این سکوت سایه ها
***
بند دوم
تو می روی آتش به جان
من از پی ات دامن کشان
ما تشنه ی دیدار تو
برگرد ای ماه مهربان
بی تو مرا صد ماجراست
نای تو نای نینواست
آتش به دل زخمی به جان
غوغای عشق بی انتهاست
چه گذشته بر دل تو
چه رسیده بر دل آب
به اسارت رفته فرات
چه کند در روز حساب؟
یک سو از چشم برادر اشک غریبی می بارد
یک سو چشمان پریشان از تو خبرها می آرد
بِرِس به داد خستگان
امید دلشکستگان
تاکنون دیدگاهی ارسال نشده. یک دیدگاه ارسال کنید تا اولین نفر باشید که در اینجا نظر می دهید!