هیئت شیخداد یزد ؛ می آیم از رهی که خطرها در او گم است ؛ محرم 1384 ؛ نوستالژی
نام نوحه: می آیم از رهی که خطرها در او گم است ...
یزد نوا به دلیل کیفیت پائین ویدئو از محضر مخاطبین عزیز و گرامی پوزش می طلبد.
جواب نوحه:
می آیم از رهی كه خطرها در او گم است
از هفت منزلی كه سفرها در او گم است
از لا به لای آتش و خون جمع كرده ام
اوراق مقتلی كه خبرها در او گم است
بعد از شما به سایه ی ما تیر می زدند
زخم زبان به بغض گلوگیر می زدند
پیشانی تمامی شان داغ سجده داشت
آنان كه خیمه گاه مرا تیر می زدند
***
بند اول:
این مردمان غریبه نبودند ، ای پدر
دیروز در ركاب تو شمشیر می زدند
بودند روز و شب همه گرد تو سینه زن
هم ماه و سال ، بعد تو زنجیر می زدند
***
بند دوم:
خاتم سوی مدینه بگو بی نگین برند !
دست بریده ، جانب ام البنین برند !
در مشك تشنه ، جرعه ی آبی هنوز هست
اما به خیمه ها برسد با كدام دست ؟
علیرضا قزوه
نکته:
اشعار خوانده شده در این ویدئو بخش منتخب و کوتاهی از یک شعر بسیار بلند از علیرضا قزوه است که توسط هیئت شیخداد اجرا شده است.
تاکنون دیدگاهی ارسال نشده. یک دیدگاه ارسال کنید تا اولین نفر باشید که در اینجا نظر می دهید!