نام نوحه: خدا خدايا در اين بيابان مرا مدد كن
خدا خدايا در اين بيابان مرا مدد كن
گرهگشايا به چارهجويي مرا مدد كن
نمانده صبر و طاقتي چرا خدايا
شدم در اين سراي غم غريب و تنها
ببين تو با ما چه كرده دنيا
سر گر بر سر ني، تن اگر در دل خون
لب اگر غرق دعا، دل اگر كاسه خون
خاك اگر خاك جفا، پر ز بيداد و ريا
با ستم گشته روا، مانده اين عشق بهجا
خدا تويي هميشه دريا، مرا تويي نواي فرياد
دل بيصبر و قرار، شده دلواپس يار
شده گُم پيكر او، زير اين گرد و غبار
بجويم او را، چگونه آيا، نمانده راهي مرا خدايا
خدا خدايا در اين بيابان مرا مدد كن
گرهگشايا به چارهجويي مرا مدد كن
نمانده صبر و طاقتي چرا خدايا
شدم در اين سراي غم غريب و تنها
ببين تو با ما چه كرده دنيا
گذشتم از جان و سر، ميروم اي همسفر
زينب دلخستهام، مزن به جانم شرر
به اشك و آهت دگر، راه مرا سد نكن
قسم به خاك مادر، گريه بيحد مكن
زينب چه رسالتها مانده به دوشت
خواهر چه حكايتها بر لب خاموشت
اسارت تو ميكند چه غصههايي بر دل
با سر بر نيزه شود همسفرت هر منزل
تو اسير و من شهيد، تو غريب و من غريب
ذكر من قالو بلا، ذکر تو امن یجیب(2)
وای چشمانت تر است، با خداحافظ
این سلام آخر است، یا خداحافظ(2)
خدا خدایا در این بیابان مرا مدد کن(2)
گرهگشایا به چارهجويي مرا مدد كن
نمانده صبر و طاقتي چرا خدايا
شدم در اين سراي غم غريب و تنها
ببين تو با ما چه كرده دنيا(2)
تاکنون دیدگاهی ارسال نشده. یک دیدگاه ارسال کنید تا اولین نفر باشید که در اینجا نظر می دهید!