هیئت بعثت یزد ؛ محرم 98 ؛ کربلا گشته ز خون سنگر عشق

کربلا گشته ز خون سنگر عشق

بوسه ، زینب زده بر حنجر عشق

بی‌سر افتاده غریبانه به خاک

پاره از تیغ ستم پیکر عشق

اهرمن دست سلیمان بِبُرید

از پیِ بردن انگشتر عشق

بی‌کفن تشنه جگر خفته به خون

خسروی مقتدر کشور عشق

***

باد صبا برخیز بوی حسین می‌آید

بوی شهادت از کوی حسین می‌آید

مکتب او دارد درس فداکاری، رسم وفاداری

راه حسین راه جهاد است

نفی ستم دفع فساد است

تن ندهد هرگز او به ستم ؛ آری

***

در ره وصل تو من واله و شیدایت

بر سر کوی تو عاشق و بی‌پروایت

نظرم سوی تو آماده فرمان تا آن‌که دهم جان

آمده‌ام بر سر پیمان ، بنهم سر هم‌ره یاران

عهد ازل آیه قرآن، دادن جان در ره جانان

در رگ تاریخ است خون خدا جاری

***

بنده یزدانم حکم آن‌چه تو فرمایی

پیرو قرآنم ره آن‌چه تو بنمایی

همه جا پیمودم مرز شریعت با رمز حقیقت را

آمده‌ام در کرببلا ، تا که برم من شرط وفا

با مشعل عشق و آتش بیداری

***

صف زده در میدان از همه سو لشگرها

خون و خطرها که بین سر و خنجرها

جان بنی‌هاشم در ره دین قربان شد

از غم فرزندان خون به دل مادرها

دیده حسین پرخون پیکر اکبر را حنجر اصغر را

قامت هفتاد و دو یاور، در یم خون گشته شناور

بر لبشان نغمه لبیک با دل و جان از سر باور

دین الهی را ، کرده به جان یاری

***

قصد جماعت داشت بهر نماز آخر

فوج ملک ناظر، راز و نیاز آخر

هم به کف دشمن نیزه و تیر و خنجر

هم به تن خورشید سوز و گداز آخر

جانبشان آمد از صف دشمن تیر چون سپر تکبیر

ذکر نماز آیت عشق است

خیرالعمل ساحت عشق است

بنده چو شد راکع و ساجد

جامعه قدقامت عشق است

« نار و لا العاری » ، گشته به لب جاری