نام نوحه: سوی میدان شد روان
شه دين گفتا كه الهي پسرم اكنون شده راهي
تو خداوند تو گواهي همه را خود پشت و پناهي
دگر اي موذن اذان بگو اي موذن
بگو الله اكبر شتابان آن دلاور
بگو الله اكبر ببين آن سرو بيسر
روبروي كوي احمد بر زمين دارد
رو به ميدان بر مصاف مشركين دارد
سوي ميدان شد روان شبه پيمبر ناگهان
اي خصم كافر الامان
يا رب به حسین بنگر كه دهد جولان
كه رود جانش به سوي جانان
رخ اكبر اوج زيباييست
سروي عازم ميدان است
دريا شاهد طوفان است
واويلا لبش عطشان است
اين ميدان چه خطرها دارد
اين آتش چه شررها دارد
مردان خدا به مصاف ستم
آماده دردم و رنج و علم
دشمن بيعت ميخواهد از خسروي خوبان
هيهات از او اين ذلت جانش شده قربان در ياري قرآن
***
نام عباس علي
در بين سرداران عشق
از برترين ياران عشق
بر لب همه جا تكبير
دور برادر را كه دو تن بر هم زده لشكر را
علم و دستي به زمين افتاد مه ز زين افتاد
مشكش شد هدف تیری فرقش چاك و تدبیری
زان فرق شد شفق تصويري
سقايي كه لبش عطشان بود
در فكر عطش طفلان بود
زد فريادي كه اخي تو بيا
بر ياري من ز وفا تو بيا
آمد خورشيدي رخشان نزد مه تابان
گفت الان پشتم بشكست نوميدم حيران از شدت هرمان
***
كرده صف برپا حسين بهر نماز آخرين
راز و نياز آخرين
مولا به قنوت خود شده محو حق
تن و جان او به خدا ملحق
در كمين شمشير بيداد است
تير بيداد است
ابقاي نماز از او شد
كعبه غرق رازاز او شد
شيعه سرفراز از او شد
يارانش همه رفتند از دست
در جانش غم عالم بنشست
هل من ناصر ز لبش به طنين
ياري طلبد به اشاره چنين
سنگ آمد بر پيشاني
خونها شده جوشان
اين بود از دشمن پاسخ
با زخم فراوان، لب تشنه دهد جان
تاکنون دیدگاهی ارسال نشده. یک دیدگاه ارسال کنید تا اولین نفر باشید که در اینجا نظر می دهید!