هیئت محمودآباد یزد ؛ یک دریا غم در دل دارم ... ؛ محرم 1398

جواب نوحه :

علمت کو برادر به‌پا کن دوباره(2)

به دل خیمه‌هایت نشسته شراره(2)

نظری کن به رویم این بود آرزویم

من و این خیل دشمن مرو ای آبرویم

جسمت را در کارم بردارم

می‌میرم از داغت سردارم

متن نوحه :

یک دریا غم در دل دارم

از داغ تو خون می‌بارم

دستانم را بر چشمانت می‌گذارم

از هجران تو ای سقا بی‌قرارم

زینبم در خیمه نوحه‌ای از داغت می‌خواند

آتشی بر جانش ز فراقش جانا می‌ماند

برخیز از جا ای سردارم

بی‌تو دیگر من بی‌یارم

***

خون می‌ریزد از چشمانت(2)

سر می‌بازی بر پیمانت(2)

جان دادی در پای عهد با جانانت

شور غم را می‌خوانم من از هجرانت

پشتم از داغ تو، ز رخ ماه تو بشکسته

زده ماتم بر دل، ز دم آه تو بنشسته

برخیز از جا ای آب‌آور عباسم ای میر لشکر